چهار هدف اوباما از سفر به اسرائیل

نتانیاهو در حالی در سازمان ملل، بهار 92 را زمان حمله به ایران معرفی کرد که در انتخابات پارلمانی اخیر، بر خلاف برنامه‌ریزی‌هایش نتوانست به کرسی‌های بیشتری در کنست برسد. اوباما می‌خواهد در سفرش نتانیاهو و سران رژیم صهیونیستی را مجاب کند که حمله‌ی نظامی به ایران در این شرایط نمی‌تواند به حل مشکلات کمک نماید.

 

وزارت امور خارجه‌ی آمریکا اعلام کرده است که باراک اوباما طی چند روز آینده، به سرزمین‌های اشغالی و اردن سفر خواهد کرد. بر اساس برنامه‌ی رسمی که دفتر نتانیاهو منتشر کرده است. اوباما 30 اسفندماه 91 از موزه‌ی اسرائیل در قدس بازدید خواهد کرد و بعد از آن، به رام‌الله خواهد رفت تا با رهبران فلسطینی در کرانه‌ی باختری دیدار کند. وی همچنین در این روز سخنرانی را در مرکز کنفرانس‌های بین‌المللی در قدس خواهد داشت و روز جمعه نیز در محل دفن اسحاق رابین، یکی از سران سابق رژیم صهیونیستی، حاضر خواهد شد. وی در محل یادبود آن چیزی که هولوکاست یهودیان خوانده می‌شود نیز حضور پیدا خواهد کرد. بر اساس این بیانیه، اوباما در سرزمین‌های اشغالی از نحوه‌ی فعالیت گنبد آهنین نیز، که با سرمایه‌گذاری آمریکا در سرزمین‌های اشغالی احداث شده است، اطلاع پیدا خواهد کرد و بعد از آن، در روز جمعه، راهی اردن خواهد شد.[1]

 

این در حالی است که وی اولین رئیس‌جمهور آمریکا بوده است که طی چهار سال حضورش در دور اول ریاست‌جمهوری در کاخ سفید، به اسرائیل سفر نکرده است. از طرفی اختلافات بین اوباما و نتانیاهو تبدیل به یکی از چالش‌های مهم روابط اسرائیل و آمریکا شده است؛ اختلافاتی که از چند سال پیش بر سر مسائل صلحخاورمیانه و شهرک‌سازی در سرزمین‌های اشغالی آغاز شد و تا به آنجا پیش رفت که نتانیاهو در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، رسماً از میت رامنی، رقیب باراک اوباما، حمایت کرد.

 

مسئله‌‌ی صلح خاورمیانه، مسئله‌ی هسته‌ای ایران و تحولات خاورمیانه، از مهم‌ترین مسائلی هستند که انتظار می‌رود مورد بحث دو کشور باشند. بنابراین در این مطلب به بررسی اهداف اوباما از این سفر خواهیم پرداخت.

 

1. مسئله‌ی صلح خاورمیانه

 

اختلافات اوباما و نتانیاهو در خصوص مسائل صلح خاورمیانه به سال 2009 بازمی‌گردد؛ زمانی که اوباما خواستار توقف شهرک‌سازی‌ها در سرزمین‌های اشغالی شد، اما با بی‌توجهی نتانیاهو مواجه گردید. در سال 2011 نیز اختلافات تل‌آویو‌ـ‌واشنگتن بر سر خطوط مرزی اسرائیل و فلسطین و مسئله‌ی صلح خاورمیانه به اوج خود رسید؛ به طوری که اوباما رسماً اعلام کرد که اسرائیل باید به مرزهای 1967 برگردد و دو دولت مستقل فلسطینی و اسرائیلی شکل بگیرد که این صحبت‌ها به مذاق نتانیاهو خوش نیامد. اوباما همچنین بعد از تنفیذ دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش، اعلام کرد که حل مسئله‌ی فلسطین از اولویت‌های سیاست خارجی‌اش خواهد بود.

 

 

بازگشت به مرزهای 1967 نیازمند عقب‌نشینی اسرائیل از کرانه‌ی باختری رود اردن و از دست رفتن نواحی مسکونی عمده‌ای در مناطق «یهودا و السامره» خواهد بود که هزینه‌ی سنگینی برای اسرائیل به دنبال خواهد داشت. نتانیاهو و راست‌گرایان افراطی معتقد به گسترش سرزمین اسرائیل هستند و از ایده‌های اوباما حمایت نمی‌کنند.[2] . بنابراین با توجه به اینکه اختلافات دو طرف در این زمینه به اوج خود رسیده است، یکی از محورهای احتمالی مذاکره‌‌ی دو طرف، بر سر مسئله‌ی صلح آینده‌ی خاورمیانه و مذاکره با فلسطینی‌ها خواهد بود.

 

از آنجایی که در حال حاضر راست‌گرایان افراطی در رأس هرم قدرت در اسرائیل هستند، بعید به نظر می‌رسد که این دیدار نتیجه‌ای در بر داشته باشد؛ چرا که اختلافات اوباما و نتانیاهو در این زمینه گسترده‌تر از آن است که با یک دیدار قابل حل‌وفصل باشد. نمونه‌ی این اختلافات در هفته‌ی گذشته رخ داد؛ بر خلاف قوانین حقوق بین‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎الملل که قدرت اشغالگر را از انتقال شهروندان از قلمرو خود به اراضی اشغال‌‎‎‎‎‎‎‎‎شده منع می‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎کند و علی‌رغم مخالفت ایالات متحده، حکومت نتانیاهو تصمیم گرفته است 90 واحد در شهرک غیرقانونی «بت ال» بسازد. این شهرک درست در شرق رام‎‎‎‎‌الله در مرکز کرانه‌ی باختری قرار دارد که پایتخت تشکیلات خودگردان با اکثریت مسیحی‎‎نشین است. بنابراین با توجه به این اختلافات عمیق، باید به دنبال یافتن هدف اصلی این سفر بود.

 

2. مسئله‌ی هسته‌ای ایران

 

«کارل بلوئیک» عضو «کمیته‌ی ملی هماهنگی کمیته‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎های مکاتبات برای دمکراسی و سوسیالیسم» در مقاله‌ای برای اندیشکده‌‌ی «فارن پالیسی این فوکس» نوشته اگرچه چندین محور برای این سفر ذکر شده است، اما به نظر می‌رسد که بحث ایران مهم‌ترین موضوعی است که اوباما را بعد از چهار سال، متقاعد به دیدار با نتانیاهو در اسرائیل کرده است.

 

از طرفی اختلافات واشنگتن و تل‌آویو، پس از رد درخواست نتانیاهو برای تعیین خط قرمز در خصوص برنامه‌ی هسته‌ای ایران از سوی اوباما به اوج خود رسیده است. سیاست اعلامی آمریکا در قبال ایران، افزایش تحریم‌ها و به دنبال آن، پیگیری راه‌حل‌های دیپلماتیک است؛ اما صهیونیست‌ها می‌گویند حمله به ایران می‌تواند مانع از دستیابی ایران به انرژی هسته‌ای شود. سران این رژیم پیش از این نیز اعلام کرده‌اند که بهار سال 1392 آخرین مهلت ایران برای توقف غنی‌سازی است و این سال، سال سرنوشت‌سازی برای این کشور خواهد بود.

بنابراین به نظر می‌رسد از آنجایی که مذاکرات اخیر ایران و 1+5 در آلماتی نسبتاً مثبت و سازنده ارزیابی شده و غرب به بخشی از حقوق ایران اعتراف کرده است، اوباما در صدد است مواضع تل‌آویو در خصوص مسئله‌ی هسته‌ای ایران را نیز به مواضع واشنگتن نزدیک‌تر سازد و نتانیاهو و هم‌فکران راست‌گرایش را مجاب کند که گزینه‌ی نظامی علیه ایران در حال حاضر بدترین راه‌حل ممکن خواهد بود. آمریکا در خاورمیانه با مسائل دیگری مثل تحولات خاورمیانه و در رأس آن، سوریه و مصر مواجه است و می‌کوشد تنش‌ها را در این منطقه به حداقل ممکن برساند؛ چرا که خود آمریکایی‌ها اذعان می‌کنند ایران از جایگاه والایی در منطقه برخوردار است و این کشور مثل افغانستان و عراق نیست که به سادگی بتوان به آن حمله‌ی نظامی کرد.

 

 

آمریکا در حال حاضر با مسائل و مشکلات متفاوتی در خاورمیانه دست‌وپنجه نرم می‌کند و حمله‌ی نظامی به ایران هزینه‌ی زیادی را برای اقتصادِ در حال رکود آمریکا در بر خواهد داشت. طبق آخرین برآوردها از «فدراسیون دانشمندان آمریکایی»، حمله‌ی نظامی دقیق و حساب‌شده به ایران، تقریباً 713 میلیارد دلار آمریکا، بمباران وحمله‌ی فراگیر، تقریباً 2/1 تریلیون دلار آمریکا، تهاجم تمام‌عیار،7/1 تریلیون دلار آمریکا، سیاست کاهش فشار،60 میلیارد دلار آمریکا و سیاست افزایش فشار،64 میلیارد دلار آمریکا برای اقتصاد آمریکا هزینه در بر خواهد داشت.[3]

 

بنابراین طبیعی به نظر می‌رسد که سیاست‌مداران آمریکایی کم‌هزینه‌ترین گزینه‌ها را برای مقابله با ایران انتخاب کند؛ چرا که حمله به ایران ممکن است آمریکا را به باتلاقی مثل جنگ ویتنام وارد کند و اوباما نمی‌خواهد که مرتکب چنین اشتباه مرگ‌باری شود. 

 

حزب نتانیاهو نیز در حال حاضر نسبت به دوران گذشته ضعیف‌تر شده است و باید به جای حمله‌ی نظامی به ایران، به فکر اوضاع داخلی‌اش باشد. بنابراین باراک اوباما می‌خواهد از این موقعیت استفاده کند و نتانیاهو و سران رژیم صهیونیستی را مجاب کند که حمله‌ی نظامی به ایران در این شرایط نمی‌تواند به حل مشکلات کمک نماید.

 

اگرچه به نتیجه رسیدن مذاکرات آلماتی2، در 16 فروردین سال 1392، معلول عوامل متعددی است؛ اما این دیدار نیز می‌تواند بر آن تأثیر‌گذار باشد؛ چرا که آمریکا یکی از اعضای گروه 1+5 است. بدین صورت که این دیدار اگر منجر به توافق آمریکا و اسرائیل در عدم حمله‌ی نظامی به ایران و پیگیری راه‌حل دیپلماتیک برای پرونده‌ی هسته‌ای ایران باشد، می‌توان به مذاکرات آلماتی2 هم خوش‌بین بود. در غیر این صورت، با ادامه‌ی اختلافات، اسرائیل احتمالاً مانع به نتیجه رسیدن آن خواهد شد؛ زیرا بنا بر اظهارات مقامات اسرائیلی، ایران هسته‌ای بزرگ‌ترین تهدید برای منافع و موجودیت صهیونیست‌ها در منطقه محسوب می‌شود.

 

3. اوضاع داخلی رژیم صهیونیستی

 

پس از انتخابات اخیر اسرائیل، دولتمردان این رژیم با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو شدند که از جمله‌ی آن‌ها باید به چالشی اشاره نمود که نتانیاهو را از همراه کردن نصف به علاوه‌‌ی یک نماینده‌ی کنست (61 عضو) برای تشکیل کابینه‌ دچار مشکل کرد. پس از شکست مذاکرات کاخ سفید و کنگره برای جلوگیری از کاهش هزینه‌های دفاعی و غیردفاعی آمریکا، اسرائیل 500 میلیون دلار از کمک‌های آمریکایی، از جمله کمک‌های نظامی توسعه‌ی سپر موشکی را در سایه‌ی سیاست‌های ریاضتی آمریکا از دست خواهد داد. بنابراین سفر باراک اوباما برای اوضاع داخلی اسرائیل دو نتیجه‌ی متفاوت در بر خواهد داشت. اگر نتانیاهو بتواند برای حل مسئله‌ی هسته‌ای ایران و مذاکرات صلح خاورمیانه به ایده‌های ایالات متحده نزدیک شود، ممکن است که ایالات متحده نیز در خصوص کمک‌های مالی بلاعوض و توسعه‌ی سپر دفاع موشکی گنبد آهنین، تجدید نظر کند. اما اگر نتانیاهو همچنان بر حمله‌ی نظامی به ایران و سر باز زدن از انجام مذاکرات صلح مُصر باشد، تنش‌های این دو ادامه خواهد یافت.

 

 

4. تحولات خاورمیانه به ویژه سوریه

 

با توجه به اینکه لیبی، مصر و تونس دیگر، متحدان قدرتمند و قابل اعتمادی برای آمریکا نیستند، اوباما در صدد است تا با سفر به کشور اردن، که در همسایگی رژیم صهیونیستی قرار دارد، بتواند به بهترین شکل امنیت اسرائیل را تأمین کند. از طرفی با تشدید جنگ داخلی در سوریه و احتمال شعله‌ور شدن آن در لبنان، اسرائیل و آمریکا از این امر واهمه دارند که دامنه‌ی این ناآرامی‌ها به سرزمین‌های اشغالی هم کشیده شود؛ چرا که «ایمن الظواهری»، رهبر گروه القاعده، تا کنون چند بار نبرد در سوریه را مقدمه‌ی حمله به اسرائیل و فتح بیت‌المقدس دانسته است. اسرائیل و آمریکا در صددند که با همکاری کشورهایی مثل اردن و به تبع آن، عربستان و قطر، نگذارند این اتفاق بیفتد؛ چنان که جان کری نیز در اولین دور سفرهایش در سمت وزیر امور خارجه به این کشورها سفر کرد. البته این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که پادشاه اردن در نبود بن‌علی، مبارک و قذافی، می‌تواند متحد قابل اتکایی برای آمریکا در منطقه باشد. مانور مشترک نظامی دو کشور اردن و ایالات متحده به خوبی بیانگر اهمیت اردن برای آمریکاست.

 

نتیجه

 

آنچه به عنوان نتیجه می‌توان اظهار داشت این نکته است که دولت جدید نتانیاهو دیگر قدرت گذشته را نخواهد داشت؛ چنان که کاهش کرسی‌های کسب‌شده در کنست نیز نسبت به دوره‌ی گذشته، نشان‌دهنده‌ی اقبال جامعه‌ی اسرائیل به دیگر جریان‌ها و احزاب بوده است. بنابراین به نظر می‌رسد که تحولات اخیر در منطقه بر اسرائیل نیز تأثیرگذار خواهد بود و اسرائیل دیگر نخواهد توانست همچون گذشته، به افراطی‌گری‌هایش در منطقه ادامه دهد. اوباما نیز از این فرصت استفاده خواهد کرد تا خواسته‌های ایالات متحده در خصوص مسئله‌‌ی هسته‌ای ایران و مسئله‌‌ی صلح خاورمیانه را به آن‌ها بقبولاند و نشان دهد که عاقلانه‌ترین رویکرد در خصوص ایران، روش دیپلماتیک است، نه حمله‌ی نظامی. اما اینکه اوباما خواهد توانست به خواسته‌هایش در این سفر جامه‌ی عمل بپوشاند یا خیر، مسئله‌ای است که باید بعد از انجام سفر وی به آن پرداخت.(*)

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1] http://www.akharinnews.com/%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%AE%D...

 

[2] http://www.tisri.org/default-1303.aspx

 

[3]http://www.fas.org/press/events/20121029_iranconflict.html

 

 

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.